عشق یعنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟


<<به نام خدای عاشقا>>

روزگارم بد نیست غم كم میخورم

كم كه نه هر روز كمكم میخورم

عشق از من دورو  پایم لنگ بود

غیمتش بسیار دستم تنگ بودش

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود

شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود

چند روز یست كه حالم بد نیست

حال ما از این و آن پرسید نیست

گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم
 
حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت

 مازیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ماپنداشتیم

نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:,ساعت 10:36 توسط رها| |

 

 

دختر کوچولو : چیکارم داشتی ؟

.
.
.

پسر کوچولو : میشه با پسرای دیگه بازی نکنی ؟

 

نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:,ساعت 10:35 توسط رها| |

بگو هر چی دوس داری

 

نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:,ساعت 10:33 توسط رها| |

یـــטּ منـــم ..
دختــرے تنــــها

با قلـــــــــبے شڪــستـﮧ در دسـت
کـﮧ نیـــمـﮧ اش را دســت او گـــــــم ڪـرده اســت
به او بگویــید برگــردد
با او ڪــارے ندارم ...
فقط میــخواهم نیــمـﮧ ی دیـگر قلبــم را گـــداۓ ڪـُـنــَـ م !

نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:,ساعت 10:31 توسط رها| |

زندگی اجبار است ... مرگ انتظار است ...

عشق یك بار است ... جدایی دشوار است ...

ولی یاد تو تكرار است ... !

نوشته شده در پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:,ساعت 10:11 توسط رها| |